یادداشت‌های یک بسیجی ...
یادداشت‌های یک بسیجی ...

یادداشت‌های یک بسیجی ...

بدون شرح ...

مسلمانی رفت خانه یڪ مسیحی ...

برایش انگور آوردند خورد،

برایش شراب آوردند گفت : حرام است


مسیحی گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور میخورید اما میگویید شراب حرام است در حالی این از آن بدست آمده...


مسلمان گفت: ببین این زن شماست و این هم دختر شماست درسته ؟ گفت بله

گفت: ببین خدا این را به شما حلال ڪرده و آن را حرام..در حالی ڪه آن از این به دست آمده است. مسیحی همانجا گفت:


أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله

این کجا و آن کجا ؟؟


قبلاً هم شلوار پاره مد بود!

هر دو تا رو هم دشمن پاره کرده!

یکی رو با جنگ سخت!

یکی رو با جنگ نرم!


این کجا و آن کجا


منبع: نیساخبر

کارت بسیج رهبری


 عکس کمتر دیده شده از کارت بسیجی مقام معظم رهبری در دهه 60


منبع: BDfars

فرمانده‌ی تیپی که نان خشک می خورد ...


فرمانده تیپی که نان خشک می خورد ...

شیعه به روایت تصویر


شیعه به روایت تصویر


مجروح عراقی، اسیر رزمندگان ایرانی

یک رزمنده آب در دهان‌اش می‌ریزد،

دیگری زخم‌اش را پانسمان می‌کند...

آرزوی شهادت


آرزوی شهادت که یک هفته ای برآورده شد


 با حالت التماس گفت :کی میشه یکی از این مزار ها قسمت من بشه

پنج شنبه هفته بعد یکی از مزار های قطعه 25 گلزار شهدا قسمت علی آقا شد



منبع: افسران جوان جنگ نرم

جوانی کردند ...


آن دم که گناه کردی پای جوانیت نگذار!


به جوانیِ علی اڪبرهایِ خمینی برمیخورد ...

فرمانده‌ی لشکر ...

‌گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد بچه ها هم با او شوخی می کردند:


- اخوی دیر اومدی.

- برادر می خوای بکُشیمون از گُشنگی؟

- عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟


گونی بزرگ بود و سرِ آن بنده ی خدا پایین.کارش که تمام شد. گونی را که زمین گذاشت همه شناختنش. او کسی نبود جز محمود کاوه ، فرمانده ی لشکر...



منبع: افسران جوان جنگ نرم

My Leader


معایب ِ   ما 

محاسنت را سفید کرد 

شرمنده ایم آقا ...